اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم من یادگار کرب و بلایم که روز و شب مي سوخت بين تب تن بابا به خيمه ها هنگامه ی غروب که غارت شروع شد یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت خنده دگر ندید کسی بر لب رباب در کوفه تا كه رأس حسين شهيد را آتش به جان آل پيمبر شد آشنا...
از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یارب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت
با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت
صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت
هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت
چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت
تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت
دیدم به نیزه ، حنجرم آتش گرفت و سوخت
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت...
رضا رسول زاده
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت
برچسبها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
[ 1 / 8 / 1391
] [ ] [ مهدی وحیدی ][ ]